عکس از مراسم ترحیم استاد علیجان زاهدی در ایران
- ۳ نظر
- ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۶
قریه ی زیر بوم
این قریه (که در اصطلاح محلی " تای بوم" نیز خوانده میشود) یکی از دهها قریه اقلیم علاءالدینی است که در «دره شیملتو» واقع شده و شیملتو یک دره طولانی است به مساحت تقریبی 15 کیلومتر.
وجه نام گذاری:
این روستارا از آن جهت زیربوم گفته اند که در پایین دست «بوم» قرارگرفته و بوم از به هم رسیدن دو کوه به هم دیگر بوجود آمده است و همین قسمت در واقع تنگ ترین قسمت دره شیملتو می باشد و باعث بوجود آمدن آبشار ی نیز شده است و نیز محل مناسبی شده برای ایجاد سکوی آب و احداث مرکز تولید برق از طریق به چرخش در آوردن توربین؛ هم در عهد حاکمیت استاد زاهدی رحمه الله علیه و هم در دوره جدید که بودجه آن را مؤسسه انکشاف دهات پرداخت کرده است.
قریه زیر بوم مثل دو روستای دیگر منطقه ( دهن ولی و قریه شنیه) یکی از سه روستای بزرگ منطقه ده خروار است.
جمعیت:
امروزه تعداد خانوار این روستا با احتساب مهاجران ایرانی و پاکستانی اش و جمعیت هایی که در شهرهای مثل غزنی، کابل و هرات سکونت گزیده اند، به 300 خانوار بالغ می شوند و اگر هر خانوار را به صورت میانگین دارای 5 نفر عضو به حسابآوریم ، جمعیت این روستا به 1500نفر بالغ می شود.
قریه زیربوم از دو بخش بزرگ تشکیل شده است : 1- سرتوب( سرتپه) که خانوار بیشتری را پوشش می دهد. 2- شیونه قلا( قلعه پایین) که تعداد خانوار کمتری را احتوا می کند.
سنگ های معروف روستا:
الف- سنگ بوم:
این سنگ به ارتفاع تقریبی 50 و طول تقریبی متر1000 ، بزرگترین سنگ این روستا است که حکم سپر طبیعی برای روستارا نیز به عهده دارد و در سال بچه سقاو که کوچی ها توانستند بسیاری از روستاهای این دره را به اشغال خود در آورند و آهنگ اشغال این روستارا نیز در سر پروراندند، وقتی ساکنان این روستا از فراز این کوه، سپاهیان مهاجم را هدف قرار دادند، آنان به خوبی دریافتند که این روستا و روستاهای پایین دست آن قابل تسخیر نمی باشد لذا به ناچار شکست را پذیرفتند.
پاره
سنگ های کوچک و بزرگ بسیاری پیش پای این سنگ، انبار شده که مخفی
گاه های طبیعی تودرتو وپیچ درپیج را بوجود آورده است و مردم این مخفی گاه
هارا « درنگاه » نامیده اند؛ این مخفی گاه ها حکم یخچال طبیعی را نیز دارند
و برف و یخک زمستانی را تا دیر مدت درخود نگه می دارند. در قسمت های پشت
سراین سنگ فرورفتگی های کوچکی است شبیه پای اسپ که به باور مردم جای پای
اسپ(دولدول) امام علی علیه السلام، می باشد، در این فرورفتگی ها آب بهاری جمع می شود و بچه ها با سختی ( گاهی کولاه خود را دلو می کنند) آب را در می آورند و به نیت تبرک می نوشند. در پیشانی این سنگ یک قسمت صافی وجود دارد که به «بلجرسنگ» معروف است و نقش ساعت طبیعی را بازی میکند و مردم ( غالبا خانمها) در قدیم ظهر و عصررا با نگاه به همان قسمت و آفتاب تابیده برآن بدست میآوردند.
ب - سنگ قلای کافر ( قلعه کافران):
این سنگ در حد خودش نیز سنگ بلند و بزرگی است اما در مقایسه با سنگ بوم خیلی کوچک است و وجه تسمیه آنرا نمیدانم. درواقع، بوم، ازنزدیک شدن همین دو سنگ فراهم آمده و ساختمان برق در دامن همین سنگ قرار گرفته است، روی سر این سنگ هموار است و بچه ها گاهی برای تفریح بالای آن میروند و از آن بالا به پایین سنگ می اندازند اما این کاربه شدت خطرناک است و خطر سقوط تهدید می کند اما الحمدلله تا حالا شنیده نشده کسی از این سنگ به پایین پرت شده باشد. نویسنده این سطور خود، هم از آن فرورفتگی ها آب نوشیده است و هم بالای این سنگ رفته است و هم خطر سقوط را به چشم خویش دیده است.
ج - سنگ خرس:
این سنگ در قول« سنگ چوپونو» ( قول چوپانها) موقعیت دارد، آنچنان بزرگ نیست و دلیل نام گذاری اش را هم نمی دانم.
بخشهای کوچکی که این روستا از آن بخشها شکل گرفته عبارتند از :
بخش قولماغ،
بخش پیشسنگ بوم،
بخش سرجنگلا،
همسایگان مسجد،
بخش پیتو،
بخش سرچشمه،
بخش پای توب گله،
شیونه قلا
( شونه قلا نیز از خود ریز تقسیماتی دارد که یکی باید بر بشمارد).
بندهای آبی.
بندهای آبی سدهای کوچکی هستند که مردم برای آبیاری مزارع خود آن را روی رودخانه احداث می کنند. بندهای آبی این روستا از این قرار است.
یک: بند دهن خاگگ، این بند در واقع مرز آبیزیربوم و دهن ولی به حساب میآید
دو: بند خرمشتاله.
سه: بند بین بوم که در همسایگی بند برق قرار گرفته.
چهار: بند زردسنگ.
پنج: بند آسیا.
شش: بند قرخی بُزُو.
زمین های آبی:
یک – زمینهای دهن خاگگ که کشیده میشود تا منه بوم( دُم جوی).
دو- زمین های خرمشتاله و گردمبوم( گردن بوم).
سه – زمین های منه بوم( میان بوم) که البته خیلی اندک هستند.
چهار – زمین های غوچی تختا و گِدرگُو( تحریف شده گذرگاه) ، تا پیش شیونه قلا.
پنج – زمین های سرجنگلا، زرد سنگا، تای قلا، آوشرشری، قرخی بزو.
شش – زمینهای پشت مسجد کهنه شیونه قلا( کُتَلَک)، سیی خاگا، قول شنیه و چپقول.
قابل یاد آوری است که روستای سرتوب، در زمانهای قدیمی تر در بین زمینهای آبی که الان به تختا معروف است قرار داشته اند، و شیونه قلا در کنار اسیه و مسجد کهنه.
الآن هردو قلا دو مسجد نو ساخته و مدرن و آبرو مند دارند که به همت مردم روستا و کمک جناب آیت الله آقای محقق، در جای مسجد سابق، ساخته شده اند.
قولهای زیربوم
قولها مناطق دور دست و درههای کوچک پر آب و مزروعی هستند که علف حیوانات روستارا تامین می کنند و قولهای این روستا از این قرار است:
قول خاگگ: این قول در واقع مرز خاکی زیربوم و دهن ولی است.
قول سنگ چوپونو.
قولتنگ.
قول کشتی؛ سه شهید بزرگوار( شهیدعرفانی، شهیدظاهر و شهیدرستم علی، که رحمت خدا بر آنان باد) در همین قول دفن شده اند.
میاندو آو.
قول بابا، این قول خاره است، آب و زمین چندانی ندارد.
قول میتر( قول مهتر).
تمرقول.
گنکوزار.
پامِی.( در این روستا چندپامی است 1- پامیقبرستان 2- پام غوُج 3- سرپامی، 4- پامی).
قولآیی(قولآهن)
منطقه خاص زردتاله.
قول کوچک الترغنگگ.
هریک از این قولها ریز تقسیماتی نیز دارند که از آن میگذریم.
کوه ها:
توب قتل که مرز قرناله و زیربوم است.
توب گله.
کوه قرخی بزو.
کوه قمر غو( کوه قمرغان).
هریک از آن قولها دارای کوه نیز می باشند که به نام همان قولها معروفند. این کوهها هیزوم زمستان، علف زمستان چهارپایان را بار می آورند و در بهار، تابستان و خزان چراه گاه چهار پایان میباشند. گاهی للمی نیز در قسمتهای از این کوهها کاشته می شود.
معادن:
ممکن است این روستا سرشار از معادن باشد اما نقدا فقط معدن خاک سفید در مدخل ورودی در قول آیی با ابزارآلات سنتی( بیل و کلنگ و داس)، مورد بهره برداری اهالی روستا قراردارد و دیوار های داخل منازل را با آن سفید می کنند و در واقع نقش گچ سفیدرا به عهده دارد.
صنایع دستی:
علاوه بر آنچه دوبرادر مسگر می ساختند ( از چمچه و کاسه و ...)،خانم ها نیز، دست کوک های دارند از قبیل: کلای مزاری، دستمالها، پشتیها، پوش آینه، سرمه دان،خیاطی و جدیدا قالیبافی، و نسل جدید الحمدلله هریک در داخل و خارج برای خود شان کارگر فنی و حرفهای شده اند و یا حتی تولیدی دارند و کارفرما شده اند و آمار تحصیل کرده هاشان چشمگیر و قابل توجه است.
اگر کسی از تحصیل کرده های اهالی این قریه باشد و آماری از دانشگاهیان این قریه را برایم بفرستد از او ممنون خواهم شد.
زیارت گاهها:
در دره شملتو زیارت اصلی و مرکزی، زیارت کاکای دانا است اما هرروستا برای خود زیارت گاههای کوچک تری نیز دارند و قریه زیر بوم از این لحاظ غنی است و دارای سه زیارت گاه میباشد:
1- زیارت شا تراب( شاه تراب) که ماخوذ از اسم زیبای مولا علی علیه السلام می باشد، این زیارت در فراز سنگی است که در قول میتر موقعیت دارد، چند چوب بلندی را در آنجا مستقر کرده اند و زایران احیانا پارچه و دستمالی را در آن چوبها میبندند.
2- زیارت خواجه اسپی( خواجه سفید پوش)، این زیارت در " منه بوم" واقع شده و جنگلی است زیر جوب و در کنار زمینی از ملا عوضعلی، این زیارت در دسترس همه قرار دارد وبسیار شده که خانمها برای دفع شری و یا جلب منفعتی برای عموم و یا خواسته شخصی، به صورت دسته جمعی و یا فردی دلده پخته اند و نیز آن زمان که هنوز راه ماشین درست نشده بود، عروس و داماد را در روز عروسی سوار بر اسب برای تبرک و احترام به این زیارت، دور این جنگل خواجه سفید پوش میچرخاندند.
3- زیارت حضرت عباس(ع)؛ این زیارت در « غَوچِی» قرار گرفته و در فراز چند سنگ واقع شده و قرآنهای کهنه نیز در آنجا مدفون است و به شوخی و جدی آن را زیارت خانوادگی آته شیخ ( قبلگاه شهیدعرفانی) میخوانند، من گاهی دیده که خانم هایی این جا نیز دلده پخته و یا غذای آماده با خود آورده اند و به ما بچه ها داده اند.
در قول «تنگ بالا» یک «تکبیر جگه» ( جایگاه تکبیر) هم هست ( تکبیر جگه محلی است که رو بروی یک زیارت دور دست گرفته قرار باشد و مردم از همین راه دور به نیت همان زیارت سلام می کنند و فاتحهی میخوانند).
شخصیت های معاصر
مقصود از این افراد کسانی است که در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و نظامی شناخته شده باشند.
1: مرحوم کربلایی محمدزمان، پدر قومندان ظاهر. بزرگ و محترم روستا.
2: مرحوم ارباب خدارحم، پدر بزرگ آقای نظری.
3 : مرحوم ارباب خداداد، پدر آقایان: شریفی، خدابخش و زوار عباس.
4 : مرحوم نبی داده، ریش سفید و محترم فیصله دهنده دعاوی.
5 : بابه استا محمد فقیر، که بدیههگویی و سخنان حکمت آمیز او هنوز ورد زبان همه است.
6 : حجۀالاسلام والمسلمین آقای استاد غلام علیصادقی، اولین طلبه رسمی، ملا امام، یکی از آغاز گران جهاد، مدیر مدرسه امام صادق علیه السلام، و جزو ریاست شوری سه نفری پایگاه. اکنون مشغول تحصیل در حوزهعلمیه قم.
7 : قومندان محمدظاهر، خوشنام ، خیرخواه، از آغاز گران جهاد، مجاهد و عضو موثر در پایگاه امام صادق علیه السلام ، جانباز و شهید انقلاب، جزو چند شهید بزرگوار دشت کتب که در همین محل غریبانه مدفون است، کاش همتی صورت گیرد و ایشان به زادگاه خویش آورده شود.
8 : دو سید بزرگوارو برادر آقایان: سید آخوندآقا و سید شاهآقا که سالهای متمادی مروج احکام شرع بوده و در جهاد نیز نقش سهم داشته اند.
9 : حجۀالاسلام والمسلمین آقای جانعلی نظری، یکی از طلاب فاضل این روستا و فعلا مشغول تحصیل در حوزه علمیه اصفهان.
10 :حجةالاسلام والمسلمین آقای محمدابراهیم عارفی، یکی از طلاب فاضل این روستا و فعلا مشغول تحصیل در حوزه علمیه قم.
11 : حجة الاسلام والمسلمین آقای علی قربانی، یکی از فاضل ترین طلاب منطقه علاءالدین، فارغ التحصیل سطح پنج و استاد رسمی از طرف جامعة المصطفی العالمیة.
12 : آقای محمد حسین شریفی، خیر اندیش، مجاهد و مدتی قومندان امنیه پایگاه.
13 : آقای زوار علی. مدتها کارمند رسمی دولت در کابل.
14 : آقای رمضانعلی، تحصیل کرده کلاسیک، ژنرال، جانباز و باز نشسته وزارت دفاع و اکنون در منطقه مدیر ومعلم مدرسه دولتی که به کوشش ایشان مدرسه ابتدایی شهید رجب علی به متوسطه ارتقا یافت.
15 : آقای قومندان محمدخان؛ مجاهد، خوش سخن و سخن فهم. ترور شده بدست افراد نامعلوم.
16 : آقای حسینعلیاُستا. مجاهد و شهید.
17 : مرحوم آقای حسینعلی بابه حبیب، خوش فهم و خوش سخن، مجاهد و زایر کربلا.
18: مرحوم ملا محراب علی، خیرخواه، محترم و برادر قومندان ظاهر.
19: مرحوم ملا خانعلی صفدری، مجاهد خیر اندیش.
20: ملا عوضعلی، مجاهد.
21: شهید منذر علی، اولین شهید روستا.
22: حجۀالاسلام والمسلمین شهید حسین علیعرفانی، از اولین طلبه رسمی، ملا امام، یکی از آغاز گران جهاد، مجاهد، یکی از مؤسسان مدرسهامام صادق علیه السلام، عضو موثر پایگاه و شهید.
23: آقای محمد صابری، یکی از طلاب فاضل این روستا، معاون رییس وسردبیر مجله انجمن، و مبلغ دفتر آیۀالله العظمی وحید و فعلا مشغول تحصیل در حوزه علمیه قم.
24: خلیفه جان علی و خلیفه قربان علی دو برادر که سالهای زیادی در کار مسگری مشغول بودند.
25: آقای روح الله امینی، طلبه، معلم و ملا امام.
و صوفی قربانعلی( پدر آقای عارفی) جانباز انقلاب است.
دو ریش سفید بزرگ این روستا در دوره ما عبارت بودند از مرحوم بابه حبیب و مرحوم بابه رسول
طایفه ها
در قریه زیربوم پنج طایفه است . بابا کلان همه آقای محمدبهادرخان است . از بهادر سه فرزند باقیمانده است:
الف : خدانظر، که نسل ایشان یک طایفه را تشکیل میدهد.
ب : امیر خان: که نسل نیزایشان یک طایفه را تشکیل می دهد. این طایفه به طایفه آسن (حسن) نیز معروفند.
ج : کمال و از کمال سه فرزند باقیمانده و هریک، باعث بوجود آمدن طایفه
1- طایفه قربو (قربان).
2- طایفه جُمَی( جمعه خان، یا جمعه علی).
3- طایفه اطمامد ( عطا محمد).
در این روستا یک طایفه بزرگ دیگر نیز زندگی می کنند که به طایفه " درویش علی" ( درویش لی) معروفند که امروزه شاید در داخل و خارج به بیست خانوار بالغ شوند چهره های سر شناس امروزی آنان عبارتند از: صوفی قربان علی، کربلایی رجب علی خدادادی، جناب حجت الالسلام والمسلمین آقای عارفی، میرزا علی و....
رسم های مذهبی محلی قریه
در این قریه مثل باقی قریه های منطقه علاءالدین، رسم و برنامههای مذهبی و محلی خوبی برگزار می شود ار قرار ذیل:
1- برگزاری دهه عاشورای امام حسین علیه السلام در طول یک دهه، و از روز سوم و چهارم محرم نذر کشی برای امام حسین علیه السلام شروع می شود و هر چند خانه به نوبت از کل روستا پذیرایی به عمل می آورند، و در روز عاشورا همگام با دیگر عزاداران از روستاهای دیگر در منبر کاکا ی دانا جمع می شوند، روحانیت به سخنرانی میپردازند و مردم سینه می زنند و هر روستا بحر سینه مخصوص به خود را دارند و بحر سینه اختصاصی قریه زیربوم این نوحه است: این علم از کیست کی بی صاحب است این ازماه بنی هاشم است این علم از کیست صاحبش چه شد در ره دین برادر کشته شد
دسته عزاداری که از منبر به روستا برگشت ، روحانی یک دسته روضه میخواند و سپس از هرخانه ای شیرچای به مسجد می آید و بعد از صرف شیرچای، عزاداران به خانهها تقسیم می شوند و نذری را که غالبا" قروت روغن" است میل می نمایند.
2- اربعین امام حسین علیه السلام، در این روز نیز مردم در منبر کاکای دانا جمع می شوند و تقریبا همان برنامه عاشورا تکرار می شود.
3- هردو عید فطر و قربان گرامی داشته میشود به این صورت که نماز عید برپامیشود، مردم لباس نو میپوشند، بعد از نماز، عید مبارکی شروع شده و سپس بزرگتر روستا مردم را به خانه ها تقسیم می کنند و صرف غذا صورت میگیرد و غذا غالبا شیربرنج روغن است و هرکس بعد از برنامه اصلی به دید و بازدید و صله رحم می پردازند. البته یکی دوروز مانده به عید قربان و فطر، " عید مردا (مردهها)" نیز است هرکس برای اموات خود نذری تهیه می کنند و مردم در خانه ها تقسیم می شوند و نذر را صرف می کنند.
4- رسم سرخاگا، در این رسم که معمولا در اواخر بهار صورت میگیرد، هرخانه ای حلوا میپزند و همه روستا دسته جمعی برسر خاک اموات می روند و روحانی ویا بزرگتر روستا برای آمرزش اموات دعا میخواند و دیگران آمین میگویند و سپس خانوادههای نزدیگ طایفه ای دور هم جمع می شوند و صرف غذا میکنند و در این برنامه غذایی در کنار حلوا شیر ( ماست امروزی) هم صرف می شود. دوران انقلاب بعد از ظهر همین روز نشان زنی هم بود که در این دوره به گمانم منسوخ شده است.
5- عید نوروز. در این روز همه لباس نو می پوشند و در مسجد جمع می شوند و هرخانه یک عدد فطیر می پزد و به مسجد میآورد و د رطول سال( از این نوروز تانوروز دیگر) اگر در خانه کسی فرزند پسر به دنیا آمده باشد او علاوه بر فطیر یک قاب بسراغ هم میآورد، آخوند روستا دعای مخصوص نوروز را میخواند و آنگاه فطیر و بسراغ تقسیم میشود و برای مسافران خانواده ها، نیز سهمی در نظر گرفته می شودو سپس تقسیم به خانهها شروع می شود، مثل عید فطر و قربان.
6- رسم سر کاکای دانا. نویسنده مفصل این برنامه را در " تاریخواره کاکای دانا" در سایت « جامعه اسلامی علاءالدینی» آورده است.
7- در عروسیها پدر عروس دونوبت مردم روستارا غذا می دهد، یک نوبت برنج روغن و یک نوبت شوروا و پدر داماد فقط یک نوبت و آنهم شوروا. و عروس اگر از روستا دیگر باشد و اگر آن روستا نزدیک باشد، یک روز قبل ار عروسی داماد و دوستان نزدیک داماد در روستای عروس میروند و " وُرای اصلی" فرداصبح می روند و ظهر غذا میخورند و بعد از ظهر عروس را میآورند، و اگر روستای عروس دور باشد، " کل وُرا "یک روز قبل میروند و فردا عروس را میآورند. در ایام انقلاب یکی از برنامه ها نشانزنی بود که گاهی کار بهجاهای باریک هم کشیده میشد مخصوصا اگر طرفداران داماد نمیتوانستند نشان را هدف بزنند.
8- آشار (حشر) ، کسی اگر نفر کاری نداشت و یا کارش عقب میماند از دیگران کمک میخواست، استمداد از دیگران معمولا در شوره کشی، اشقه دراو، و گاهی بیده زنی، هیزوم کشی و گندوم دراو، صورت میگرفت.
قریه زیربوم حد وسط منطقه ده خروار است، از همین رو از سالهای رسمی شدن مکتب دولتی (سرکاری)در عهد ظاهرشاه، مکتب در همین روستا قرار داشت و دانش آموزان کل قریهجات ده خروار و برخی از روستاهای دنگ غُله ( جوقول و قول جوقول ) در مدرسه این روستا میآمدند. البته مدرسه که نبود بلکه مقداری شین ریخته بودند زیر درخت ها ( نزدیک آسیا و مسجد کهنه شوینه قلا) و شده بود مدرسه. پایگاه امام صادق علیه السلام نیز مدرسه را در همین روستا ابقا کرد اما منتقل نمود در "دهن قول شنیه" ( این قول برخلاف نامش متعلق به قریه زیر بوم است ، اما اینکه چرا قول شنیه می گویند، نمیدانم) و دردوره جدید نیز همین رویه اعمال شده است.
دردوران جهاد این روستا همیشه شخصیتهای مؤثر و نامدار داشته هم در حوزه سیاست گذاری و مدیریت و هم در حوزه نظامی و در زمان تأسیس مدرسه امام صادق علیه السلام ثقل صحبتها و مباحثات در این روستا صورت گرفت و مردم این روستا در حمایت همه جانبه از مدرسه چیزی کم نگذاشتند.
و قابل یاد آوری است که مردم این روستا در قضیه معروف" بچه پایین" به ناحق از طرف ولسوالی ناهور زجر زیاد دیدند و خسارت بزرگی را متحمل شدند و در نهایت در اثر پایمردی و مقاومت و شکایت در غزنی و کابل، ولسوال را عوض نمودند و گفته میشود که پدر شهید عرفانی، مرحوم کربلایی شیرمحمد و مرحوم عبدالله خان، نقش اساسی در تنظیم شکایت علیه ولسوال و در نهایت خلع او، به عهده گرفته بودند.
فاصله این روستا از شهر غزنی ( مرکز ولایت) 50کیلومتر و از ناهور( مرکز ولسوالی) 20کیلو متر می باشد.
همسایگان: دهن ولی و قرغه.
دو کوه نارسنگ و سیاه ناله، منافع زیادی را متوجه این روستا کرده است.
این رو ستا دارای دو گوشه نیز می باشد یکی در کوی بابا موقعیت دارد و دیگری در دهان خاگگ، گوشه پناهگاهی است دست ساخت اهالی که از سنگ و گل ساخته شده و شبیه اطاقکی است در دو طبقه و مدافعین روستا هنگام پاسبانی، در درون آن جا می گرفتند تا هم از گرما و سرما در امان باشند و هم از خطرات دشمن محفوظ.
ممکن است اطلاعات ارائه شده در باره این قریه ناقص باشد، خوشحال میشوم اگر کسی به تکمیل آن همت بگمارد.
قریه زیر بوم بین دو قریه دیگر یعنی قره و دهن ولی قرار گرفته و بر این امید هستم که این دو قریه نیز توسط یکی از قلم به دستان آنها معرفی شوند.
دوستدار همه شما
محمد صابری
اااا
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد نامه ای از زندگی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شهیدحسین علی عرفانی.
قرآن کریم درسوره بقره آیه 154 می فرمایند: «شهید راه خدارا مردة نخوانید.» ودرسوره آل عمران آیه169
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
با تاسف و تألم فراوان استاد علی جان زاهدی از چهره های شاخص جهادی و علمی، بسوی جهان ابدیت رفت و به رحمت بیکران حق پیوست. و ما را به سوگ خویش نشانده و برای همیشه از وجود مؤثر و با برکت ایشان محروم شدیم.
استاد علی جان زاهدی مرد فداکار و از صف عالمان و از خیل نویسندگان و محققان علوم اسلامی و از تحلیلگران امور سیاسی و اجتماعی و از کاروان مجاهدین واقعی بود. ایشان سال های سال با قبول زحمت، با فقر و رنج جانکاه معارف اسلامی را از اساتید بزرگوار و بلند مرتبه و متبحر آموخته بود، استاد زاهدی در فراگیری علوم بسیار مستعد و کوشا بود و ایشان تحصیل علم را در زادگاه خویش( ولایت عزنی ولسوالی ناهور) آغاز و در شهر های قندهار و مشهد مقدس ادامه داد. استعداد ذاتی و کوشش های شبانه روزی در راه تحصیل علوم، از وی شخصیت بارز و متفکر ساخت، در حدی که در بخش های از مسائل اسلامی و اجتماعی صاحبنظر دانسته می شد.
استاد زاهدی عالم مبارز، عدالت خواه، نستوه و مقاوم بود که سال ها در دفاع از اسلام و سرزمین اسلامی ما با قبول خطر و ضرر و تحمل مشقت های جان فرسا، علیه کفر و ظلم و فساد مبارزه کرد. در دوره جهاد، با تمام توان علیه حکومت کمونیستی و اشغالگران روس جنگید و ایشان یکی از شخصیت های برجسته و بارز جهاد بود که در ولایت غزنی یکی از استوانه های جهاد و آغازگران جهاد و فرمانده فاتح و پیروز قلمداد می شد.
استاد زاهدی از بنیان گذاران پاسداران جهاد اسلامی افغانستان بود که همراه با شهید صادقی نیلی، استاد محمد اکبری، ضامن علی محقق وغلام حسین شفق به صورت شورایی مسوولیت رهبری این تشکل را به عهده داشت. و در برهه ی از زمان عضو کلیدی شورای ائتلاف هشت گانه به شمار می آمد، همچنان ایشان یکی از رهبران حزب وحدت اسلامی سابق و از موسسان و معاون حزب وحدت ملی اسلامی افغانستان، بود. استاد زاهدی خدمات ارزنده ی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در کار نامه خویش داشته و از ایشان کتاب های گران سنگی چاپ شده و چاپ ناشده به میراث مانده است.
در چند سال اخیر ایشان مسوولیت مشاورت امور دینی مقام عالی ریاست جمهوری اسلامی افغانستان را به عهده داشت.
استاد زاهدی عالم دین، آگاه به زمان، شخصیت سیاسی، فرهنگی، جامعه شناس، نویسنده و محقق بود. استاد زاهدی ضمن اینکه یک نویسنده و خطیب بود یک فرمانده و شخصیت سیاسی نیز بود.
ایشان در هر کاری که وارد میشد خستگی نمی شناخت. با انرژی، با تحرک و صریح الهجه وبا قاطعیت تمام کوشش داشت که هر کار مطابق اصول اسلامی و انسانی پیش برود.
سر انجام ایشان در سن 61 سالگی بعد از چندین سال تلاش و زحمت بی وقفه در راستای ترویج ارزش های اسلامی و انسانی، بسوی جهان ابدیت شتافد. خداوند ایشان را در جوار رحمتش جای دهد و از شفاعت پیامبر اسلام برخوردار سازد.
این مصیبت بزرگ را به خانواده محترم اش به فرزندان، به دوستان، همسنگران و همفکرانش تسلیت عرض میداریم.
روحش شاد و یادش گرامی باد!
4 ثور 1394 شورای مرکزی حزب وحدت ملی اسلامی افغانستان
در سال 1349 (زمستان) در شهر باستانی غزنین ( ولسوالی ناهور,اقلیم علاءالدین ,دره شملتو,روستای زیربوم ) دیده به جهان گشودم. در پنج سالگی مادرم را از دست دادم و در 36 سالگی پدرم را (رحمة الله علیهما) . آغاز فراگیری با حضور در مسجد در محضر روحانیون معزز آغاز شد. سال 1361وارد مدرسه علمیه امام جعرصادق (علیه السلام)واقع درمنطقه "کاکای دانا"شدم که همزمان بود بااشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق ومنازعاتی جاری بین نیروهای موسوم به "جهادی " ان زمان که سرمایه های مادی و معنوی و نیروی انسانی بسیاری راازمردم مابه هدرداد و در همین گیرودارهابود که فزند عموی جوانم "حجت الاسلام والمسلمین حسین علی عرفانی "به شهادت رسیدکه داغ شهادت او هنوز التیام نپذیرفته است ,موسس و بانی این مدرسه جناب استاد زاهدی است و روحانیت پرشمار منطقه,ایشان رادرتاسیس و راه اندازی و تداوم آن یاری دادندو جفا است که اگرازچهره های شاخص آنهانامی برده نشود.
منبع: http://alaoddinisn.com/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7/23-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B5%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C.html
زاهدی، علیجان
(ناهور 1332 ش- کابل 3/2/1394ش )
نویسنده، فعال سیاسی واز رهبران جهادی
حجّت الاسلام و المسلمین استاد علیجان زاهدی، در منطقه «علاءالدینی» متولد شد. در
کودکی پدر را از دست داد و در ده سالگی وارد مکتبخانه محلی شد. سیزده
سال داشت که از نعمت مادر محروم شد، با رنج و سختی زیاد زندگی کرد و با
آن هم، تحصیلات خود را تا شرح لمعه، در مدارس علمیه «ناهور» ادامه داد.
برای ادامه تحصیل در سال 1353 ش، به قندهار رفته و در مدرسه آیت الله محسنی
مشغول فراگیری علوم دینی و حوزوی گردید.
سفر به ایران
در سال 1355 ش، به ایران رفت، تا سال 1357 ش، در حوزه علمیه مشهد مقدّس، به تحصیلات خود ادامه داد.
بازگشت به کشور
در
پاییز سال 1357 ش، همزمان با آغاز جهاد و مقاومت علیه رژیم مارکسیستی، به
افغانستان بازگشته، وارد جهاد و مبارزه شد. در ماه سنبله 1358 ش، در جمع
هیئتی به ولسوالی «ورس» رفته و در تشکیل «شورای انقلاب اتفاق اسلامی» نقش
عمده ایفا کرد.
در سال 1359 ش، حوزه اسلامی علاءالدینی را تأسیس و ایشان
به عنوان رییس حوزه انتخاب شد، و تا سال 1364 ش، به این سمت انجام وظیفه
کرد. در سال 1364 ش، اسم حوزه تغییر کرده و به نام پایگاه امام جعفر
صادق(ع) تحت پوشش پاسداران جهاد اسلامی، قرار گرفت
در
اواخر سال 1364 ش، به ایران آمد و تا سال 1368، در قالب احزاب سیاسی و
جهادی فعالیت جدی و مستمر انجام داد. در سال 1367 ش، به عنوان عضو هیئت
شورای ائتلاف، به اروپا سفر کرده و در اجلاس ژنو، امضای قرارداد بین روس و
آمریکا از طرفی، پاکستان و دولت نجیب از طرف دیگر، شرکت کرد.
در سه ماهه
اول سال 1368، به عنوان سخنگوی شورای ائتلاف فعالیت نمود. در همان سال،
جهت تحققبخشیدن وحدت میان گروههای شیعی، به بامیان سفر کرده و در تدوین
اساسنامه و آییننامههای کمیتههای حزب وحدت اسلامی افغانستان، سهم فعال
گرفت.
استاد زاهدی، تا سال 1371، به عنوان عضو شورای عالی نظارت حزب وحدت، در بامیان، حضور داشت.
در
آستانه سقوط دولت نجیب، در حمل سال 1371، طبق صلاحدید شورای مرکزی حزب
وحدت اسلامی، و شخص استاد شهید مزاری، وارد کابل شد و به نیروهای حزب وحدت،
مستقر در کابل، سروسامان داد. وی در انتقال قدرت، از رژیم مارکسیستی به
مجاهدین، نقش عمده داشت؛ به گونهای که عنوان فاتح کابل را به خود اختصاص
داد.
استاد زاهدی، در انشعاب حزب وحدت اسلامی افغانستان، اگرچند، در
کنار استاد اکبری قرار گرفت؛ اما فعالیت چندانی انجام نداده و به ایران سفر
کرد و با صدور اعلامیهای، اعلان بیطرفی نمود.
پس از اجلاس «بن» آلمان
و تحوّلات جدید در سطح کشور، دوباره به افغانستان بر گشت. مدتی به عنوان
شخص مستقل، ماهنامهای تحت نام «تعقل» را منتشر کرد. در تشکیلات جدید حزب
وحدت ملی اسلامی افغانستان، همراه استاد اکبری، هدایت و رهبری این تشکیلات
را بر عهده دارد. در حال حاضر، ایشان به عنوان مشاور رئیس جمهور اسلامی
افغانستان، جناب آقای کرزی، فعالیت میکند.
آثار
از استاد زاهدی، آثار قلمی زیادی، به صورت کتاب و مقاله، به چاپ رسیده و یا آماده چاپ می باشد که فهرست برخی از آنها به شرح ذیل است:
1. استاندارد تفکر اسلامی، ناشر طلوع اندیشه، چاپ اول، 1377؛
2. پس از جنگ، انتشار، تابستان 1378؛
3. مبانی تفاهم ملی در افغانستان، چاپ بهار 1372؛
4. سخنی با اقلیتهای محکوم، انتشار، بهار 1379؛
5. پس از سکوت، سه شماره، انتشار، 1378؛
6. ماهنامه تعقل؛
7. خاطرات (دو جلد)؛
8. استراتژی مبارزاتی ائمه معصومین(ع)؛
9. تبیین مبانی سیره معصومین(ع)؛
10. نظام مواخات؛
11. کالبدشکافی چند پدیده تاریخی؛
12. یک بازی و چند تباهی؛
13. سیری در ایده قانونگرایی در افغانستان؛
14. آنسوی شعارها؛
15. خاطرات سیاسی؛
16. دیدگاههای مجاهد مسلمان؛
17. مبانی ضرورت جهاد؛
18. گذری بر سنتهای اسلامی؛
19. غدیر و موانع حاکمیت دینی؛
20. بعثت؛
21. از انسان تا انسان ایدهآل؛
22. خاطراتی از علاءالدین تا کابل (دو جلد)؛
23. ماجرای تأسیس مدرسه امام صادق(ع)؛
24. یاد داشتهایی از روزهای آغازین انقلاب؛
25. فلسفه تاریخ در پرتو قرآن کریم؛
26. تبیین بعثت؛ با مقولههای فلسفه تاریخ؛
27. دهها مقاله، در هفته نامههای وحدت، بنیاد وحدت، ماهنامه تعقل و سایر نشریات کشور.
(برگرفته از کتاب عالمان شیعه غزنی)(به نقل از: قربانعلی فصیحی غزنوی )