قریه ی زیر بوم شملتو :: پایگاه اطلاع رسانی محمد صابری

پایگاه اطلاع رسانی محمد صابری

پایگاه اطلاع رسانی محمد صابری / زاهدی/ زیر بوم شیملتو علا ء الدینی

پایگاه اطلاع رسانی محمد صابری

پایگاه اطلاع رسانی محمد صابری / زاهدی/ زیر بوم شیملتو علا ء الدینی

قریه ی زیر بوم شملتو

محمد صابری | دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

قریه ی زیر بوم شملتو

قریه­ ی زیر بوم

این قریه (که در اصطلاح محلی " تای بوم" نیز خوانده می­‌‌شود) یکی از ده‌­ها قریه اقلیم علاءالدینی است که در «دره شیملتو» واقع شده و شیملتو یک دره طولانی است به مساحت تقریبی  15 کیلومتر.

وجه نام گذاری:

این روستارا از آن جهت زیربوم گفته­ اند که در پایین دست «بوم» قرارگرفته و بوم از به­ هم رسیدن دو کوه به هم­ دیگر بوجود آمده است و همین قسمت در واقع تنگ ترین قسمت دره شیملتو می باشد  و باعث بوجود آمدن آبشار ی نیز شده است و نیز محل مناسبی شده برای ایجاد سکوی آب و احداث مرکز تولید برق از طریق به چرخش در آوردن توربین؛ هم در عهد حاکمیت استاد زاهدی رحمه الله علیه و هم در دوره جدید که بودجه آن را مؤسسه انکشاف دهات پرداخت کرده است.

قریه زیر بوم مثل دو روستای دیگر منطقه ( دهن ولی و قریه شنیه) یکی از سه روستای بزرگ منطقه ده خروار است.

جمعیت:

امروزه تعداد خانوار این روستا با احتساب مهاجران ایرانی و پاکستانی­ اش و جمعیت­ هایی که در شهر­های مثل غزنی، کابل و هرات سکونت گزیده اند، به 300 خانوار بالغ می شوند و اگر هر خانوار را به صورت میانگین دارای 5 نفر عضو به حساب­آوریم  ، جمعیت این روستا به 1500نفر بالغ می­ شود.

قریه زیربوم از دو بخش بزرگ تشکیل شده است : 1- سرتوب( سرتپه) که خانوار بیشتری را پوشش می­ دهد.  2- شیونه قلا( قلعه پایین) که تعداد خانوار کمتری را احتوا می کند.

سنگ های معروف روستا:

 الف- سنگ­ بوم:

این سنگ به ارتفاع تقریبی 50 و طول تقریبی متر1000 ، بزرگترین سنگ این روستا است که حکم سپر طبیعی برای روستارا نیز به عهده دارد و در سال بچه سقاو که کوچی­ ها توانستند بسیاری از روستاهای این دره را به­ اشغال خود در آورند و آهنگ اشغال این روستارا نیز در سر پروراندند، وقتی ساکنان این روستا از فراز این­ کوه، سپاهیان مهاجم را هدف قرار دادند، آنان به خوبی دریافتند که این روستا و روستاهای پایین دست آن قابل تسخیر نمی­ باشد لذا به ناچار شکست را پذیرفتند.

 پاره سنگ های کوچک و بزرگ بسیاری پیش­ پای این­ سنگ، انبار شده که مخفی گا­ه­ های طبیعی تودرتو وپیچ درپیج را بوجود آورده است و مردم این مخفی گاه هارا « درنگاه » نامیده اند؛ این مخفی گاه­ ها حکم یخچال طبیعی را نیز دارند و برف و یخک زمستانی را تا دیر مدت درخود نگه می­ دارند. در قسمت های پشت سراین سنگ فرورفتگی­ های کوچکی است شبیه پای اسپ که به باور مردم جای پای اسپ(دولدول) امام علی علیه السلام، می باشد، در این    فرورفتگی­ ها آب بهاری جمع می شود و بچه­ ها با سختی ( گاهی کولاه خود را دلو می کنند) آب را در می آورند و به نیت تبرک می­ نوشند.  در پیشانی این سنگ یک قسمت صافی وجود دارد که به «بلجرسنگ» معروف است و نقش ساعت طبیعی را بازی می­کند  و مردم ( غالبا خانم­ها) در قدیم ظهر و عصررا با نگاه به همان قسمت و آفتاب تابیده برآن بدست می­آوردند.

ب -  سنگ قلای کافر ( قلعه کافران):

 این سنگ در حد خودش نیز سنگ بلند و بزرگی است اما در مقایسه با سنگ بوم خیلی کوچک است و وجه تسمیه آن­را نمی­دانم. درواقع، بوم، ازنزدیک شدن همین دو سنگ فراهم آمده  و ساختمان برق در دامن همین سنگ قرار گرفته است، روی سر این سنگ هموار است و بچه­ ها گاهی برای تفریح بالای­ آن می­روند و از آن بالا به پایین سنگ می اندازند اما این کاربه شدت خطرناک است  و خطر سقوط تهدید می­ کند اما الحمد­لله تا حالا شنیده نشده کسی از این سنگ به پایین پرت شده باشد. نویسنده این سطور خود، هم از آن فرورفتگی­ ها آب نوشیده است و هم بالای این­ سنگ رفته است  و هم خطر سقوط را به چشم خویش دیده است.

ج -  سنگ خرس:

 این سنگ در قول« سنگ چوپونو» ( قول چوپانها) موقعیت دارد، آن­چنان بزرگ نیست و دلیل نام گذاری اش را هم نمی دانم.

بخش­های کوچکی که این روستا از آن بخش­ها شکل گرفته عبارتند از :

بخش قولماغ،

بخش پیش‌سنگ بوم،

بخش سرجنگلا،

همسایگان مسجد، 

بخش پیتو،

بخش سرچشمه،

بخش پای توب گله،

شیونه قلا

( شونه قلا نیز از خود ریز تقسیماتی دارد که یکی باید بر بشمارد).

بندهای آبی.

بندهای آبی سد­های کوچکی هستند که مردم برای آب­یاری مزارع خود آن را روی رودخانه احداث می کنند. بندهای آبی این روستا از این قرار است.

یک: بند دهن خاگگ، این بند در  واقع مرز آبی‌زیربوم و دهن­ ولی به حساب می­آید

دو: بند خرمشتاله.

سه: بند بین بوم که در همسایگی بند برق قرار گرفته.

چهار: بند زردسنگ.

پنج: بند آسیا.

شش: بند قرخی بُزُو.

 

زمین های آبی:

یک – زمین‌های دهن خاگگ که کشیده می‌شود تا منه بوم( دُم جوی).

دو- زمین های خرمشتاله و گردمبوم( گردن بوم).

سه – زمین های منه بوم( میان بوم) که البته خیلی اندک هستند.

چهار – زمین های غوچی تختا و گِدرگُو( تحریف شده گذرگاه) ، تا پیش شیونه قلا.

پنج – زمین های سرجنگلا، زرد سنگا، تای قلا، آوشرشری، قرخی بزو.

شش – زمین­های پشت مسجد کهنه شیونه قلا( کُتَلَک)، سیی خاگا، قول شنیه و چپ­قول.

قابل یاد آوری است که روستای سرتوب، در زمان­های قدیمی تر در بین زمین­های آبی که الان به تختا معروف است قرار داشته اند، و شیونه قلا در کنار اسیه و مسجد کهنه.

الآن هردو قلا دو مسجد نو ساخته و مدرن و آبرو مند دارند  که به همت مردم روستا و کمک جناب  آیت الله آقای محقق، در جای مسجد سابق، ساخته شده اند.

قولهای زیربوم

قول­ها مناطق دور دست  و دره‌های کوچک پر آب  و مزروعی هستند که علف حیوانات روستارا تامین می کنند و قول­های این روستا از این قرار است:

قول خاگگ: این قول در واقع مرز خاکی زیربوم و دهن ولی است.

قول سنگ چوپونو.

قولتنگ.

قول کشتی؛ سه شهید بزرگوار( شهید­عرفانی، شهید­ظاهر و شهید­رستم علی، که رحمت خدا بر آنان باد) در همین قول دفن شده اند.

میاندو آو.

قول بابا، این قول خاره است، آب و زمین چندانی ندارد.

قول میتر( قول مهتر).

تمرقول.

گنکوزار.

پامِی.( در این روستا چندپامی است 1- پامی‌قبرستان 2- پام غوُج 3- سرپامی، 4- پامی).

قول‌آیی(قول‌آهن)

منطقه خاص زردتاله.

قول کوچک الترغنگگ.

هریک از این قولها ریز تقسیماتی نیز دارند که از آن می­گذریم.

کوه ها:

توب قتل که مرز قرناله و زیربوم است.

 توب گله.

کوه قرخی بزو.

کوه قمر غو( کوه قمرغان).

 هریک از آن قول­ها دارای کوه نیز می باشند که به نام همان قول­ها معروفند. این کوه­ها هیزوم زمستان، علف زمستان چهارپایان را بار می آورند و در بهار، تابستان و خزان چراه گاه چهار پایان می­باشند. گاهی للمی نیز در قسمت­های از این کوه­ها کاشته می شود.

 معادن:

ممکن است این روستا سرشار از معادن باشد اما نقدا فقط معدن خاک سفید در مدخل ورودی در قول آیی با ابزارآلات سنتی( بیل و کلنگ و داس)، مورد بهره برداری اهالی روستا قراردارد و دیوار های داخل منازل را با آن سفید می کنند و در واقع نقش گچ سفیدرا به عهده دارد.

صنایع دستی:

علاوه بر آنچه دوبرادر مسگر می­ ساختند ( از چمچه و کاسه و ...)،خانم ها نیز، دست کوک های دارند از قبیل: کلای مزاری، دستمال­ها، پشتی­ها، پوش آینه، سرمه دان،خیاطی و جدیدا قالی­بافی، و نسل جدید الحمدلله هریک در داخل و خارج برای خود شان کارگر فنی و حرفه‌ای شده اند و یا حتی تولیدی دارند و کارفرما شده اند و آمار تحصیل کرده هاشان   چشم‌گیر و قابل توجه است.

اگر کسی از تحصیل کرده های اهالی این قریه باشد و آماری از دانشگاهیان این قریه را  برایم بفرستد از او ممنون خواهم شد.

زیارت گاه­ها:

در دره شملتو زیارت اصلی و مرکزی، زیارت کاکای دانا است اما هرروستا برای خود زیارت گاه­های کوچک تری نیز دارند و قریه زیر بوم از این لحاظ غنی است  و دارای سه زیارت گاه می‌باشد:

1-    زیارت شا تراب( شاه تراب) که ماخوذ از اسم زیبای مولا علی علیه السلام می باشد، این زیارت در فراز سنگی است  که در قول میتر موقعیت دارد، چند چوب بلندی را در آنجا مستقر کرده اند و زایران احیانا پارچه و دستمالی را در آن چوب­ها می‌بندند.

2-    زیارت خواجه­ اسپی( خواجه سفید پوش)، این زیارت در " منه بوم" واقع شده و جنگلی است زیر جوب و در کنار زمینی از ملا عوضعلی، این زیارت در دست­رس همه قرار دارد وبسیار شده که خانم­ها برای دفع شری و یا جلب منفعتی برای عموم و یا خواسته شخصی، به صورت دسته جمعی و یا فردی دلده پخته اند و نیز آن زمان که هنوز راه ماشین درست نشده بود، عروس و داماد را در روز عروسی  سوار بر اسب برای تبرک و احترام به این زیارت، دور این جنگل خواجه سفید پوش می­چرخاندند.

3-    زیارت حضرت عباس(ع)؛ این زیارت در « غَوچِی» قرار گرفته و در فراز چند سنگ واقع شده و قرآن­های کهنه نیز در آنجا مدفون است و به شوخی و جدی آن را زیارت خانوادگی آته شیخ ( قبلگاه شهید­عرفانی) می­خوانند، من گاهی دیده که خانم­ هایی این جا نیز دلده پخته و یا غذای آماده با خود آورده اند و  به ما بچه ها داده اند.

در قول «تنگ بالا» یک «تکبیر جگه» ( جایگاه تکبیر) هم هست ( تکبیر جگه محلی است که رو بروی یک زیارت دور دست گرفته قرار باشد و مردم از همین راه دور به نیت همان زیارت سلام می کنند و فاتحه‌ی می­خوانند).

شخصیت های معاصر

مقصود از این افراد کسانی است که در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و نظامی شناخته شده باشند.

1: مرحوم کربلایی  محمدزمان، پدر قومندان ظاهر. بزرگ و محترم روستا.

2: مرحوم ارباب خدارحم، پدر بزرگ آقای نظری.

3 : مرحوم ارباب خداداد، پدر آقایان: شریفی، خدابخش و زوار عباس.

4 : مرحوم نبی داده، ریش سفید و محترم فیصله دهنده دعاوی.

5 : بابه استا محمد فقیر، که بدیهه‌گویی و سخنان حکمت آمیز او هنوز ورد زبان همه است.

6 : حجۀالاسلام والمسلمین آقای استاد غلام علی‌صادقی، اولین طلبه رسمی، ملا امام، یکی از آغاز گران جهاد، مدیر مدرسه امام صادق علیه السلام، و جزو ریاست شوری سه نفری پایگاه. اکنون مشغول تحصیل در حوزه‌علمیه قم.

7 : قومندان محمد­ظاهر، خوش­نام ، خیرخواه، از آغاز گران جهاد، مجاهد و عضو موثر در پایگاه امام صادق علیه السلام ، جانباز و شهید انقلاب، جزو چند شهید بزرگوار دشت کتب که در همین محل غریبانه مدفون است، کاش همتی صورت گیرد و ایشان به زادگاه خویش آورده شود.

8 : دو سید بزرگوارو برادر آقایان: سید آخوندآقا و سید شاه‌آقا که سال­های متمادی مروج احکام شرع بوده و در جهاد نیز نقش سهم داشته اند.

   9 : حجۀ­الاسلام والمسلمین آقای جانعلی نظری، یکی از طلاب فاضل این روستا و فعلا مشغول تحصیل در حوزه علمیه اصفهان.

10 :حجة­الاسلام والمسلمین آقای محمدابراهیم عارفی، یکی از طلاب فاضل این روستا و فعلا مشغول تحصیل در حوزه علمیه قم.

11 : حجة الاسلام والمسلمین آقای علی قربانی، یکی از فاضل ترین طلاب منطقه علاءالدین، فارغ التحصیل سطح پنج و استاد رسمی از طرف جامعة المصطفی العالمیة.

12 : آقای محمد حسین شریفی،  خیر اندیش، مجاهد و مدتی قومندان امنیه پایگاه.

13 :  آقای زوار علی. مدتها کارمند رسمی دولت در کابل.

14 : آقای رمضانعلی، تحصیل کرده کلاسیک، ژنرال، جانباز و باز نشسته وزارت دفاع و اکنون در منطقه  مدیر ومعلم مدرسه دولتی که به کوشش ایشان مدرسه ابتدایی شهید رجب علی به  متوسطه ارتقا یافت.

15 : آقای قومندان محمدخان؛ مجاهد، خوش سخن و سخن فهم. ترور شده بدست افراد نامعلوم.

16 : آقای حسین‌علی‌اُستا. مجاهد و شهید.

17 :  مرحوم آقای حسین­علی بابه حبیب، خوش فهم و خوش سخن، مجاهد و زایر کربلا.

18: مرحوم ملا محراب علی، خیرخواه، محترم و برادر قومندان ظاهر.

19: مرحوم ملا خانعلی صفدری، مجاهد خیر اندیش. 

20: ملا عوضعلی، مجاهد.

21: شهید منذر علی، اولین شهید روستا.

22: حجۀ­الاسلام والمسلمین شهید حسین علی­عرفانی، از اولین طلبه رسمی، ملا امام، یکی از آغاز گران جهاد،  مجاهد، یکی از مؤسسان مدرسه­امام صادق علیه السلام، عضو موثر پایگاه و شهید.

23: آقای محمد صابری، یکی از طلاب فاضل این روستا، معاون رییس وسردبیر مجله انجمن، و مبلغ دفتر آیۀ­الله العظمی وحید و فعلا مشغول تحصیل در حوزه علمیه قم.

24: خلیفه جان علی و خلیفه قربان علی دو برادر که سال­های زیادی در کار مسگری مشغول بودند.

25: آقای روح الله امینی، طلبه، معلم و ملا امام.

و صوفی قربانعلی( پدر آقای عارفی) جانباز انقلاب است.

 دو ریش سفید بزرگ این روستا در دوره ما عبارت بودند از مرحوم بابه حبیب و  مرحوم بابه رسول

طایفه ها

در قریه زیربوم پنج طایفه است . بابا کلان همه آقای محمد­بهادرخان است .  از بهادر سه فرزند باقیمانده است:

 الف : خدانظر، که نسل ایشان یک طایفه را تشکیل می‌دهد.

ب : امیر خان: که نسل  نیزایشان یک طایفه را تشکیل می دهد. این طایفه به طایفه آسن (حسن) نیز معروفند.

ج : کمال و از کمال سه فرزند باقیمانده و هریک، باعث بوجود آمدن  طایفه

1-    طایفه قربو (قربان).

2-     طایفه جُمَی( جمعه خان، یا جمعه علی).

3-  طایفه اطمامد ( عطا محمد).

در این روستا یک طایفه بزرگ دیگر نیز زندگی می کنند که به طایفه " درویش علی" ( درویش لی) معروفند که امروزه شاید در داخل و خارج به بیست خانوار بالغ شوند  چهره های سر شناس امروزی آنان عبارتند از: صوفی قربان علی، کربلایی رجب علی  خدادادی، جناب حجت الالسلام والمسلمین  آقای عارفی، میرزا علی و....

رسم های مذهبی محلی قریه

در این قریه مثل باقی قریه های منطقه علاءالدین، رسم و برنامه‌های مذهبی و محلی خوبی برگزار می شود ار قرار ذیل:

1-    برگزاری دهه عاشورای امام حسین علیه السلام در طول یک دهه، و از روز سوم و چهارم محرم نذر کشی برای امام حسین علیه السلام شروع می شود و هر چند خانه به نوبت از کل روستا پذیرایی به عمل می آورند، و در روز عاشورا هم­گام با دیگر عزاداران از روستاهای دیگر در منبر کاکا ی دانا جمع می شوند، روحانیت به سخنرانی می­پردازند و مردم سینه می زنند و هر روستا بحر سینه مخصوص به خود را دارند و بحر سینه اختصاصی قریه زیربوم این نوحه است: این علم از کیست کی بی صاحب است      این ازماه بنی هاشم است     این علم از کیست صاحبش چه شد  در ره دین برادر کشته شد           

دسته عزاداری که از منبر به روستا برگشت ، روحانی یک دسته روضه می­خواند و سپس از هرخانه ای شیرچای به مسجد می آید و بعد از صرف شیرچای، عزاداران به خانه‌ها تقسیم می شوند و نذری را که غالبا" قروت روغن" است میل می نمایند.

2-    اربعین امام حسین علیه السلام، در این روز نیز مردم در منبر کاکای دانا جمع می شوند و تقریبا همان برنامه  عاشورا تکرار می شود.

3-    هردو عید فطر و قربان  گرامی داشته می­شود به این صورت که نماز عید برپامی­شود، مردم لباس نو می­پوشند، بعد از نماز، عید مبارکی شروع شده و سپس بزرگتر روستا مردم را به خانه­ ها تقسیم می­ کنند و صرف غذا صورت می­گیرد و غذا غالبا شیربرنج روغن است  و هرکس بعد از برنامه اصلی به دید و بازدید و صله رحم می پردازند. البته یکی دوروز مانده به عید قربان و فطر، " عید مردا (مرده­ها)"  نیز است هرکس برای اموات خود نذری تهیه می­ کنند و مردم در خانه ها تقسیم می شوند و نذر را صرف می کنند.

4-    رسم سرخاگا، در این رسم­ که معمولا در اواخر بهار صورت می‌گیرد، هرخانه ای حلوا می‌پزند و همه روستا دسته جمعی برسر خاک اموات می روند و روحانی ویا بزرگتر روستا برای آمرزش اموات دعا می­خواند و دیگران آمین می­گویند و سپس خانواده­های نزدیگ   طایفه ای دور هم جمع می شوند و صرف غذا می­کنند و در این برنامه غذایی در کنار حلوا شیر ( ماست امروزی) هم صرف می شود. دوران انقلاب بعد از ظهر همین روز نشان زنی هم بود که در این دوره به گمانم منسوخ شده است.

5-    عید نوروز. در این روز همه لباس نو می پوشند و در مسجد جمع می شوند و هرخانه یک عدد فطیر می پزد و به مسجد می­آورد و د رطول سال( از این نوروز تانوروز دیگر) اگر در خانه کسی فرزند پسر به دنیا آمده باشد او علاوه بر فطیر یک قاب بسراغ  هم می­آورد، آخوند روستا دعای مخصوص نوروز را می­خواند و آنگاه فطیر و بسراغ تقسیم  می­شود و برای مسافران خانواده­ ها، نیز سهمی در نظر گرفته می شودو سپس تقسیم به خانه‌ها شروع می شود، مثل عید فطر و قربان.

6-    رسم سر کاکای  دانا. نویسنده مفصل این برنامه را در " تاریخواره کاکای دانا" در سایت « جامعه اسلامی علاءالدینی» آورده است.

7-    در عروسی­ها پدر عروس دونوبت مردم روستارا غذا می دهد، یک نوبت برنج روغن و یک نوبت شوروا و پدر داماد فقط یک نوبت و آن­هم شوروا. و عروس اگر از روستا دیگر باشد و اگر آن روستا نزدیک باشد، یک روز قبل ار عروسی داماد و دوستان نزدیک داماد در روستای عروس  می­روند و " وُرای اصلی" فرداصبح می روند و ظهر غذا می­خورند و بعد از ظهر عروس را می­آورند، و اگر روستای عروس دور باشد، " کل وُرا "یک روز قبل می­روند و فردا عروس را می­آورند. در ایام انقلاب یکی از برنامه ها نشان­زنی بود که گاهی کار به­جاهای باریک هم کشیده می­شد مخصوصا اگر طرفداران داماد نمی‌توانستند نشان را هدف بزنند.

8-    آشار (حشر) ، کسی اگر نفر کاری نداشت و یا کارش عقب می­ماند از دیگران کمک  می­خواست، استمداد از دیگران معمولا در شوره کشی، اشقه دراو، و گاهی بیده زنی، هیزوم کشی و گندوم دراو، صورت می‌گرفت.

قریه زیربوم حد وسط منطقه ده خروار است، از همین رو از سال‌های رسمی شدن مکتب دولتی (سرکاری)در عهد ظاهرشاه، مکتب در همین روستا قرار داشت و دانش آموزان        کل قریه‌جات ده خروار و برخی از روستاهای دنگ غُله ( جوقول و قول جوقول ) در مدرسه این روستا می­آمدند. البته مدرسه که نبود بلکه مقداری شین ریخته بودند زیر درخت ها        ( نزدیک آسیا و مسجد کهنه شوینه قلا) و شده بود مدرسه. پایگاه امام صادق علیه السلام نیز مدرسه را در همین روستا ابقا کرد اما منتقل نمود در "دهن قول شنیه" ( این قول برخلاف نامش متعلق به قریه زیر بوم است ، اما اینکه چرا قول شنیه می گویند، نمی­دانم) و دردوره جدید نیز همین رویه اعمال شده است.

 دردوران جهاد این روستا همیشه شخصیت­های مؤثر و نامدار داشته هم­ در حوزه سیاست گذاری و مدیریت و هم در حوزه نظامی و در زمان تأسیس مدرسه امام صادق علیه السلام ثقل صحبت­ها و مباحثات در این روستا صورت گرفت و مردم این روستا در حمایت همه جانبه از مدرسه چیزی کم نگذاشتند.

 و قابل یاد آوری است که مردم این روستا در قضیه  معروف" بچه پایین" به ناحق از طرف ولسوالی ناهور زجر زیاد دیدند و خسارت بزرگی را متحمل شدند و در نهایت در اثر پایمردی و مقاومت و شکایت در غزنی و کابل، ولسوال را عوض نمودند و گفته می­شود که پدر شهید عرفانی، مرحوم کربلایی شیرمحمد  و مرحوم عبدالله خان، نقش اساسی در تنظیم شکایت علیه  ولسوال و در نهایت خلع او، به عهده گرفته بودند.

فاصله این روستا از شهر غزنی ( مرکز ولایت) 50کیلومتر و از ناهور( مرکز ولسوالی) 20کیلو متر می باشد.

همسایگان: دهن ولی و قرغه.

دو کوه نارسنگ و سیاه ناله، منافع زیادی را متوجه این روستا کرده است.

این رو ستا دارای دو گوشه نیز می باشد یکی در کوی بابا موقعیت دارد و دیگری در دهان خاگگ، گوشه پناهگاهی است دست ساخت اهالی که از سنگ و گل ساخته شده و شبیه  اطاقکی است  در دو طبقه و مدافعین روستا هنگام پاسبانی، در درون آن جا می گرفتند تا هم از گرما و سرما در امان باشند و هم از خطرات دشمن محفوظ.

ممکن است اطلاعات ارائه شده در باره این قریه ناقص باشد، خوشحال می‌شوم اگر کسی به تکمیل آن همت بگمارد.


قریه زیر بوم بین دو قریه دیگر یعنی قره و دهن ولی قرار گرفته و بر این امید هستم که این دو قریه نیز توسط یکی از قلم به دستان آنها معرفی شوند.

دوستدار همه شما

محمد صابری

اااا

 

 

  • محمد صابری

نظرات  (۱)

  • محمد نعیم اکبری
  • زاهدی از شنا در رود خون تا رسیدن به ساحل "تعقل"

    عدهای از مسلمانان بر این باورند که در جنگهای داخلی صدر اسلام، که در زمان خلیفه چهارم؛ حضرت علی کرم الله وجهه، صورت گرفت، تعدادی از صحابه اجتهاد کردند، جنگهای خونینی به راه انداختند و خطاء گردند، لذا یک ثواب دارند و اگر خطا نمیکردند دو تا ثواب داشت

    سنت "اجتهاد و خطا" در جنگهای داخلی بین مسلمانان دارای پیشینهی طولانی بوده و برخی از اصحاب آن را با به وجود آوردن جنگهای جمل، صفین و نهروان، بنیان نهادند که وقوع این جنگها از مسلمات تاریخ اسلام بوده و آثار زیانبار و  مصبیتهای فراوانی را برای جوامع اسلامی ببار آورد و ما در اینجا در پی قضاوت و تشخیص حق و باطل آن نیستیم.

    در تاریخ معاصر افغانستان، نمونه‌های فروانی از "اجتهاد و خطاء" در برخورد گروه‌های جهادی به چشم میخورد. کمتر گروه و حزبی وجود دارد که حضور سیاسی و نظامی خویش را بدون درگیری و جنگ با رقیبان داخلی، حفظ کرده باشد. به گروه‌های خلق و پرچم کاری نداریم، چون چهره‌های عریان و نامستور داشتند و هیچگاه از ابزار دین برای توجیه جنایات شان استفاده نکردند.

    در دهه‌ی 60 شمسی، همزمان با حضوراشغالگران شوروی سابق و جهاد علیه آنان،با طراحی دولت کمونستی وقت و نیز مداخلات بیگانگان و شاید مسایلی که ما از آن بی‌خبریم، جنگهای داخلی در مناطق هزار‌جات براه افتاد که هیچگونه منطقی در آن حاکم نبود و بدتر اینکه این جنگها توسط اشخاص مقدس مثل ملا و سید و... مدیریت و رهبری می‌شد.

    1-      شنا در دریای خون

    یکی از مدیران جنگ، مرحوم استاد زاهدی بود، اکنون که وی از دنیا رفته است، موافقین و مخالفین در مورد شخصیت، رفتارها و موضع‌گیریهای وی اظهار نظر می‌کنند. عده‌ی (بشتر هم حزبی‌ها)  وی را تحسین میکنند. و مخالفین (بیشتر آنانی که در جنگ، یکی از بستگان خویش را از دست داده‌اند) وی را تقبیح می‌کنند.

    به نظر می‌رسد نه تحسین مطلق و نه تقبیح مطلق هیچکدام درست نباشد، بنده به عنوان نزدیک ترین شاهد عینی بی‌طرف، غیر حزبی و خارج از منطقه که مدت چندین سال در مدرسه امام صادق(ع) که وی مؤسس آن بود، به تحصیل اشتغال داشته و شاهد رفتارها و تحرکات وی بوده ام، بر این باورم که: استاد زاهدی یک فرد متدین، مؤمن، مجاهد و شجاع بود و تنها در مورد "العالم بزمانه" بودن ایشان به دلیل "هجوم لوابس" میشود تردید کرد، که باز هم اختصاص به ایشان نداشت و همه سران جهاد این مشکل را داشتند و زاهدی از خیلی از آنان به مراتب بهتر بود.

    استاد با کمین کردن موتر نیروهای رقیب در منطقه سنگ سه پخصه ناهور و کشتن چند نفر قوماندان و نامدار، جنگ داخلی را در منطقه هزاره‌نشین ولایت غزنی، استارت زدو در توجیه عملش، اخلالگری طرف مقابل و تهدید مدرسه را مطرح میکرد، که البته با وجود نصب توپ ب پس لگد و داشکه در کوه شنیه مشرف بر مدرسه، میشود توجیه ایشان را فی الجمله پذیرفت.

    با شروع جنگ، طرف مقابل هم اقدام به انتقام و لشکر کشی نمود که واقعا مصبیت بزرگی بر مردم بیچاره منطقه که به نان شب محتاج بودند، تحمیل گردید. افراط گرایی در جنگ، کشتن اسیر و لشکرکشی در مناطق مفتوحه و ایجاد خسارات مالی و جانی به طرف مقابل از اقداماتی بود که انجام شد و استاد شخصا مسؤل وقوع آن بود. به قسمی که یکی از هواداران وی نقل میکرد: در مورد خبر فردی که افرادی به دستور استاد کشته بودند و قبل از کشتن گور شی ره سر خودشی کنده دن، به ایشان گفته بود که کشتنه موکشی چرا عذاب میدی؟ استاد در جواب گفته بود "جگر شیر نداری سفر عشق نکن" و این فرد هوادار از همان روز سفر عشق را ترک کرد!

    استاد، پایگاه توحید را که از هم‌حزبان وی بود، به دلیل عدم همنوایی در جنگ،  دوری از جنگ های داخلی "پایگاه دوخترو" نامیده بود و همواره آنان را به دلیل اقدام نکردن به جنگ داخلی، مورد انتقاد و نکوهش قرار میداد!

    پیامد و نتایج جنگهای داخلی: ایجاد عقده بین قبایل و طوایف مختلف قوم هزاره  و بدبینی نسبت به ملا و جهاد و مجاهد بود که این بدبینی با پایان جنگ و ایجاد صلح و آشتی بین احزاب درگیر، به اوج خود رسید و تا آنجا ادامه یافت که سران جنگ از اعمال و رفتار خود متنفر و بیزار بودند، تلویحا و تصریحا به اشتباهات خویش اعتراف میکردند "اجتهاد و خطا" و رسیدن به تعقل

    2-      رسیدن به ساحل تعقل:

    با عبور از جنگ و رسیدن به تعقل، استاد به بازسازی منطقه و شکوفاسازی اقتصادی اقدام نمود، قبلا یک مدرسه دینی ایجاد کرده بود که بهای گزافی برای ایجاد آن پرداخته بود و با احساس ناکارامدی آن مدرسه،  شروع به مکتب سازی و راه اندازی مکاتب عصری در منطقه نمود و محصلان زیادی را تحویل جامعه‌ی بخت برگشته داد.

    با ایجاد سرک در مناطق صعب العبور و کوهستانی در جهت شکوفایی اقتصاد مردم گام دیگری برداشت، مردم را اجبار به کاشتن نهال سیب زراعتی نمود و کشت کچالو را جایگزین کشت باقلی نمود که اثر فوق العاده روی اقتصاد کشاوزران داشت، سرک سازی و رفتن موتر در مناطق صعب العبور از کاهای مثبت و خوب استاد بود.

    تنفر از جنگ مرحله دوم از زندگی استاد بود، و این تنفر تا آنجا در عمق قلب استاد نفوذ کرده بود که در جنگ غرب کابل که بین نیروی حزب وحدت به رهبری مرحوم استاد مزاری و حزب اتحاد به رهبری استاد سیاف و دولت مرحوم آقای ربانی، جریان داشت، استاد همواره در تردید بسر می‌برد و هیچگاه نتوانست موضعگیری مستقیم و صریح داشته باشد.

    با آمدن طالبان به طرف غزنی، استاد و عده ای از سران احزاب موجود در شهرغزنی به استقبال طالبان رفتند به امید این که شاید طالبان به جنگ خاتمه داده و کشور را آرام و آباد سازند!!!

    استاد در کابل مجله "تعقل" را به چاپ رساند و «تعقل» را یگانه راه برون رفت از معضل موجود میدانست. وی در سالهای اخیر فوق العاده از جنگ و ناامنی در کشور متنفر بود و از عقب ماندگی و فقر مردم افغانستان رنج میبرد، علاوه بر مجله تعقل کتابهای زیادی نوشت که ارزش خواندن را دارد به دلیل این که به قلم کسی نوشته میشود که در رود خون شنا کرد و در ساحل خشک و ریگزار ندامت با ابزار "تعقل" رسید و برای علمی ساختن "تعقل" به فراگیری علم جدید رو آورد و در حالی که مشغول به تحصیل در رشته جامعه شناسی بود، دار فانی را وداع کرد و به دیدار حق شتافت، خداوند رحمتش نماید! زندگی پرفراز و نشیبش درسی است آموختنی برای اولوا الابصار!

    لیست کتابهای استاد:

    1 ‏) ﻣﺒﺎﻧﯽ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﻠﯽ ‏( ﺑﺎ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺑﺮ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ‏)؛
    2
    ‏) ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺷﮑﺴﺖ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﺤﺮﻭﻡ ‏(ﺭﻭﺍﯾﺖِ ﺳﺘﯿﺰﻫﺎ ﻭ ﺧﺼﻮﻣﺖﻫﺎﯼ ﺳﺮﺍﻥ
    ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﺤﺮﻭﻡ ‏)
    3
    ‏) ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﻗﻠﯿﺖﻫﺎﯼ ﻣﺤﮑﻮﻡ ‏( ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﻣﺴﺘﻌﺎﺭ ‏) ؛
    4
    ‏) ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺰﺍﺭﻩﻫﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺑﻞ ‏( ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﻣﺴﺘﻌﺎﺭ ‏)
    5
    ‏) ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ... ‏(ﺭﻭﺍﯾﺖِ ﺗﻠﺦِ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺷﯿﻌﯽ ‏؛
    7
    ‏) ﯾﮏ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﺒﺎﻫﯽ؛
    8
    ‏) ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ‏( ﺩﻭ ﺟﻠﺪ ‏)؛
    9
    ‏) ﺁﻧﺴﻮﯼ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎ ‏( ﻧﻘﺪ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﯽِ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﮥ ﺭﻫﺒﺮﺍﻥ ﺟﻬﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﻌﺎﺭ ﺗﺎ ﻋﻤﻞ ‏)؛
    10
    ‏) ﺳﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﺪﻩﺁﻝ ﻗﺎﻧﻮﻥﮔﺰﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ؛
    11
    ‏) ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ‏؛

    2 ‏) ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻔﮑﺮ ﺍﺳﻼﻣﯽ ‏(ﺗﺒﯿﯿﻦ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏﻫﺎﯼ ﺍﻧﺪﯾﺸﮥ ﺍﺳﻼﻣﯽ ‏) ؛
    13
    ‏) ﮔﺬﺭﯼ ﺑﺮ ﺳﻨﺖﻫﺎﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ؛
    14
    ‏) ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻧﯽ ﺍﺋﻤﻪﯼ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ؛
    15
    ‏) ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﺒﺎﻧﯽ ﺳﯿﺮﮤ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ؛
    16
    ‏) ﻣﺒﺎﻧﯽ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺟﻬﺎﺩ؛
    17
    ‏) ﻏﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﺩﯾﻨﯽ؛
    18
    ‏) ﺑﻌﺜﺖ؛
    19
    ‏) ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥِ ﺍﯾﺪﻩﺁﻝ؛
    20
    ‏) ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺂﺧﺎﺕ؛
    21
    ‏) ﻓﻠﺴﻔﮥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﻗﺮﺁﻥ؛
    22
    ‏) ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺑﻌﺜﺖ ﺑﺎ ﻣﻘﻮﻟﻪﻫﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﮥ ﺗﺎﺭﯾﺦ؛
    23
    ‏) ﺩﯾﺪﮔﺎﻩﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ‏( ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺩﺭﺱﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺠﺎﻫﺪﯾﻦ ـ ﺑﻪ
    ﺷﮑﻞ ﺟﺰﻭﻩ ‏)
    ﺝ ‏) ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ :
    24
    ‏) ﮐﺎﻟﺒﺪﺷﮑﺎﻓﯽ ﭼﻨﺪ ﭘﺪﯾﺪﮤ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ؛
    25
    ‏) ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﻏﺎﺯﯾﻦ ﺍﻧﻘﻼﺏ؛
    26
    ‏) ﻣﺠﻤﻮﻋﮥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ : ﺍﺯ ﻋﻼﻭﺍﻟﺪﯾﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﺎﺑﻞ ‏( ﺩﻭ ﺟﻠﺪ ‏) ؛
    27
    ‏) ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺗﺄﺳﯿﺲ ﻣﺪﺭﺳﮥ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ؛
    ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺩﻩﻫﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﺘﺎﺏ، ﻣﻘﺎﻟﻪ، ﺗﺤﻠﯿﻞ، ﻧﻘﺪ ﻭ ﻧﻈﺮ، ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻭ ﯾﺎﺩﺍﺷﺖ،
    ﺟﺰﻭﻩﻫﺎﯼ ﺩﺭﺳﯽ ﻭ ﺩﻩﻫﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﯾﺶﻫﺎ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ .
    ﻧﻤﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩﺍﻡ
    ﮐﻪ ﺗﺨﻢ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩﺍﻡ

     

    www.alawdani.blog.ir

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی